ارز دیجیتال دوجکوین(Dogecoin) و الگوی رفتاری طرفداران آن در شبکههای اجتماعی به پدیدهای عجیب بدل شده و توجه بسیاری از کارشناسان را به خود جلب کرده است. رفتار این ارز و طرفدارانش را گذشته از تاثیری که بر تحولات درونی بازار ارزهای دیجیتال دارند، میتوان از نگاهی بیرونی نیز مورد بررسی قرار داد.
مایکل جی کیسی، مدیر ارشد محتوای وبسایت کوین دسک در مقالهای که اخیرا منتشر کرده است، نگاهی به نقش دوجکوین در تحول مفهوم پول داشته است. او معتقد است برای بازاندیشی درباره پول، هیچ روایتی مهمتر از داستانی نیست که دوجکوین خلق کرده است.
نفوذ شگفتآور ارتش دوجکوین درباره بازآرایی قدرت در عصر دیجیتال حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
عصر دوج
جنون دوجکوین فقط ظاهری احمقانه ندارد، بلکه واقعا احمقانه است؛ اخیرا جامعه دوجکوین تصمیم گرفتند بهافتخار یک جوک قدیمی به تاریخ ۲۰ آوریل ۱۹۶۹ که طبق آن این روز بهعنوان «روز ملی حشیش» نامگذاری میشد، قیمت دوجکوین را فقط با خرید مصنوعی به ۶۹ سنت برسانند. با تمام این حرکات احمقانه، پای پول واقعی و جدی در میان است.
از این نظر، صعود توفانی دوجکوین لحظه مهمی از تاریخ بشر را در خود دارد. «روایت» سنتی جامعه از پول در حال فروریختن است و مفاهیم جدید و پیچیدهای مانند اسپک (شرکت هدفمند خریدار–SPAC) و توکن غیرمثلی (NFT) در حال شکوفایی هستند و بازی و سرگرمی و خرید تودهای میتواند بازارها را تحت سیطره خود درآورد. دوج بخشی از رقابتی شدید برای معنا در دنیای پول است. این ارز دیجیتال شاهدی بر جابهجایی قدرت در قرن بیستویکم است که با دو بحران مالی مجزا و ظهور شبکههای اجتماعی شدت یافته است.
پایان روایت
ما با این ایده شروع میکنیم که پول یک روایت است. «یووال نوح هراری» در کتاب پرفروش خود «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر» استدلال میکند که تمدن بشری بر توانایی ما در گردآمدن پیرامون مفاهیمی بنا شده که تخیلی است، اما بهصورت مشترک موردپذیرش قرار گرفته است.
هراری «شرکت» و «دولت- ملت» را بهعنوان نمونههایی از این ایدههای برساخته دانسته است که به همراه چندین مورد دیگر ما را قادر به تشکیل جوامع پیچیده کرده است. با این حال، او میگوید این پول است که «موفقترین روایتی بوده که تاکنون گفته شده» است.
ارزها ارزش ذاتی ندارند. ضمن پوزش از طرفداران طلا، فلز براق مورد علاقه شما هم به همان اندازه پول کاغذی و ارزهای دیجیتال مشمول این حقیقت است. ارزش یک ارز به باور مشترکی است که حول آن ارزش شکل گرفته است. چون مردم باور دارند که یک چیز ارزش دارد، پس ارزش دارد.
البته این بهمعنای انکار این واقعیت نیست که انواع خاصی از پول دارای ویژگیهایی هستند که به طنینانداز شدن روایت آنها کمک میکند؛ به همین دلیل است که میتوان بیتکوین را بهعنوان «پول سالم» (sound money) توصیف کرد، اما دوجکوین را نه. اما در نبود آن باور، همه پولها بیارزش هستند.
پول سالم به پولی گفته میشود که قدرت خرید آن (بهای آن در مقابل چیز دیگر) بهطور ناگهانی تغییر نکند.
در بیشتر دو هزاره گذشته روایت غالب این بوده است که ارزش پول از حاکم سرچشمه میگیرد، زیرا دولت که دارای صلاحیت اخذ مالیات است، در بهینهسازی عملکرد حسابداری اجتماعی که هدف حقیقی پول است، منفعت فراگیری دارد.
سپس در دورههای اخیر و در عصر پول فیات، «حسن نیت و اعتبار» حکومت (بهجای عرضه ثابت طلا) بود که این ارزش را تضمین میکرد. بعدتر این روایت با این ایده اصلاح شد که بانکهای مرکزی مستقل از نهادهای سیاسی از طریق مدیریت عرضه پول به نفع جامعه میتوانند ارزش آن را حفظ کنند.
اکنون که وارد مرحلهای میشویم که پول مورد حمایت دولت هم با پول رمزنگاریشده غیرمتمرکز مانند بیتکوین یا دوجکوین و هم با پول شرکتی مانند دییم (diem – ارز دیجیتال فیسبوک) یا امتیازات استارباکس رقابت میکند، آن روایت محدود در حال فروپاشی است. اولین کاتالیزور این فروپاشی کمی بیش از یک دهه قبل ظاهر شد.
لحظه بحران
بن برنانکی، رئیس وقت بانک مرکزی آمریکا(فدرال رزرو) در اوج بحران مالی در سال ۲۰۰۹ با برنامه «۶۰ دقیقه» در شبکه خبری سیبیاس گفتوگویی انجام داده بود. برنانکی در پاسخ به این پرسش که آیا تزریق پولی بانک مرکزی به بانکهای دارای مشکل از پول مالیاتدهندگان تامین میشود، سر تکان داد و گفت: «ما برای وام دادن به یک بانک فقط رقم حسابی را که آنها نزد بانک مرکزی دارند در رایانه بالا میبریم.» او چیزی را میگفت که مدتها بود انجام میشد: بانک مرکزی با افزایش یا کاهش ذخایر بانکها پول ایجاد میکند، اما برای تودههای سردرگمی که با بحران مالی دست به گریبان بودند، این یک چالش افشاگرانه علیه روایت بنیادی بود.
این اظهارات آشکار کرد که ایجاد پول به قاعده مقدس کمیابی پایبند نیست و تقریبا با سکهها و اسکناسهایی که در تصور جمعی ما بهعنوان واحدهای نماینده ارزش تلقی میشوند، هیچ ارتباطی ندارد. سخنان برنانکی پول را بهعنوان یک سیستم حسابداری دیجیتال نشان داد که یک نهاد واحد میتواند از طریق چند کلیک روی رایانه تنظیم کند. در مارس ۲۰۲۰ هم یک بحران جدید روی داد: کووید-۱۹. بانک مرکزی آمریکا در میانه افول اقتصاد جهانی و تقلای ناامیدانه برای دلار، بر آتش سیاست «تسهیل کمی» خود دمید و اعلام کرد که برای جلوگیری از سقوط مالی، هر مقدار دلار مبتنی بر رایانه را که لازم باشد به ترازنامه بانکها اضافه میکند و این برنامه هیچ سقفی ندارد.
بانک مرکزی همچنین نوع داراییهایی را که در ازای پرداخت دلارهای جدید میپذیرفت، به بدهی شرکتها، صندوقهای قابل معامله در بورس و سایر ابزارهای مالی غیردولتی گسترش داد. اکنون به نظر میرسد که بانک مرکزی آمریکا برای رونق بازارها تقریبا هر چیزی را خریداری میکند.
در همین حال، پیشوند عددی «تریلیون» که به بستههای محرک مالی در این دوره جدید از «تسهیل کمی بینهایت» متصل شده، بهقدری بزرگ است که به گفته جرد دیلیان، ستوننویس بلومبرگ، «پول در حال از دست دادن معنای خود است».
این فرسایش معنا باعث میشود مردم ارزش پول را زیر سوال ببرند و این کار طبیعتا آنها را به سمت خرید چیزهای دیگر سوق میدهد. این مساله در افزایش قیمت داراییهایی دیده میشود که از نگاه بیرون به ارزش دنیای واقعی متصل نیست؛ داراییهای مثل بیتکوین، سهام گیماستاپ (Gamestop)، توکنهای غیرمثلی (NFT) و البته دوجکوین (DOGE).
در مورد دوجکوین، نه تنها هیچ کسی مسوول این ارز دیجیتال نیست، بلکه فعالیتهای معاملاتی آن در دهها صرافی گسترش یافته که برخی از آنها خود غیرمتمرکز هستند.
دوجکوین که به معنای واقعی کلمه یک شوخی بود، توسط کسی ایجاد شد که نهتنها این پروژه را ترک کرد، بلکه بهطورکلی از فضای ارزهای دیجیتال خارج شد. دوجکوین مانند بیتکوین هیچ سکه از پیش استخراج شده یا عرضه اولیه سکه نداشت تا توکنهایی را پیش از راهاندازی برای بنیانگذاران ایجاد کند. هنوز هم این ارز دیجیتال هیچ تیم قابلشناسایی ندارد که بتوانند عملکردش را به نفع آن و به هزینه دیگران دستکاری کنند.
این ساختار حداقل در حال حاضر این امکان را به جامعه پراکنده و متعصب دوج میدهد که مشغول کار جمعی خود در ایجاد بیم و راه انداختن جنجال باشند و این سکه را با سوداگری بیامیزند.
همچنین این ساختار فرصتهای منحصربهفردی را برای دیگران ایجاد میکند تا خود را به این برند دمدمی و جامعهمحور و لوگوی متداول آن، سگ شیبا اینو، برسانند. این لوگو تصویری از تفریح، کنایه پوچگرایانه و علایق مشترک است؛ برندی مناسب عصر اینترنت به سرکردگی نسل زد و نسل هزاره. این هم بهنوبه خود با تلاش برندهای تجاری برای استفاده از مشارکت ارزشمند جامعه دوج باعث ظهور مدل جدید همزیستی برای بازاریابی میشود.
دیدگاهتان را بنویسید