محمدکاظم شاکر استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه متأسفانه برخی هر نوع شک در وجود خدا و پیامبر را معادل کفر میدانند، گفت: شک در قرآن به چند معنا به کار رفته و هر نوع شکی به معنای کفر نیست، بلکه شکی کفرآمیز است که فرد کاملاً با عقل و استدلال و بینه متوجه حقانیت دین خدا و پیامبر میشود ولی باز از روی لجاجت و عناد زیر بار حق نمیرود.
به گزارش ایکنا، محمدکاظم شاکر، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، شامگاه سهشنبه، هشتم تیر، در نشست علمی «نسبت شک و یقین با ایمان و کفر» که از سوی پردیس فارابی دانشگاه تهران و با همکاری انجمن کلام حوزه برگزار شد، گفت: حدود ۳۰ سال قبل در یکی از رسالههای عملیه این نکته توجه بنده را جلب کرد که هر کسی در مورد خدا و پیامبر شک کند کافر است. بعدها این سؤال به صورت جدی در ذهن من مطرح شد که آیا واقعاً هر کسی در وجود خدا شک کند، کافر است؟
وی افزود: چند سال بعد با فردی مواجه شدم که میگفت دختر من از معلمشان در مورد وجود خدا پرسید و معلم به او گفته بود که نباید چنین سؤالاتی بپرسی، چون کفرآمیز است؛ این مسائل سبب شد تا بنده در قرآن تدبر جدی کنم تا به پاسخ این پرسش برسم. در نگاه نخست در قرآن دیدم که در برخی آیات یقین همراه با ایمان و شک همراه با کفر است؛ مثلا در آیه ۹ سوره ابراهیم(ع) آمد است: «أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ. در آیه بعد هم فرموده است: قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ.» در آیه ۲۱ سبا هم آمده ست: «وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ»؛ یعنی کسانی که به قیامت شک دارند شیطان بر آنها مسلط شده است. در ابتدای سوره مبارکه بقره هم وصف مؤمنین این است که به آخرت و غیب یقین دارند. این آیات مؤید همان سخنی است که در برخی رسالهها وجود دارد.
شاکر با بیان اینکه این پندار، که شک درباره خدا مساوی کفر است، شاید ناشی از خلط معنای پایه و معنای ارتباطی واژگان در قرآن و حدیث باشد، اظهار کرد: متأسفانه احمد آرام در ترجمه کتاب ایزوتسو در قائل شدن دو معنای پایه و ارتباطی برای یک واژه دچار اشتباه شده و معنای ارتباطی را نسبی معنا کرده است؛ گاهی در قرآن شک در برابر علم به کار رفته است؛ مانند آیه ۱۵۷ سوره «نساء»؛ «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا»، یعنی شک مصداق ظن است. بنابراین معنای ثابت همیشگی برای یک کلمه اعم از ایمان و شک و علم و … وجود ندارد و با توجه به عبارت و اینکه در برابر کلمه چه جانشینها و همنشینهایی وجود دارد باید آن را معنا کنیم. در انگلیسی هم برای یک واژه گاهی تا ده معنا ذکر شده که اگر برخی از این معانی را بدون توجه به عبارت و همنشین و جایگزینهای واژه به کار ببریم خندهدار میشود.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه نادرست است که بگوییم اگر جوان و نوجوانی در مورد خدا و پیامبر شک کرد، کافر و مرتد است، تصریح کرد: یقین و شک در قرآن و روایات در همه جا یک معنا و همان معنای پایه را ندارند؛ برای یقین سه معنا وجود دارد و ممکن است در قرآن یکی از این سه معنا در یک آیه به کار رفته باشد. ابن فارس یقین را «زوال شک» معنا کرده است؛ در کتاب الفروغ اللغویه هم بیان شده، چون همیشه شک و یقین با هم آمدهاند. پس در برابر هم هستند. المصباح المنیر هم یقین را علمی میداند که از راه برهان و استدلال به دست میآید؛ مثلاً پیامبران با معجزه و بینه آمدهاند تا اگر افراد شکی دارند برطرف شود و برخی افراد به وجود پیامبر یقین دارند، ولی باز منکر میشوند. پس یک معنای یقین، تصدیق است.
پیامد منفی خلط معنای پایه و ارتباطی واژگان
وی با بیان اینکه پیامبران که آمدند همه با ادله و بینه آمدند و اینطور نبود که بگویند ما پیامبریم و وقتی کسی از آنها دلیل بخواهد گردن او را بزنند، اضافه کرد: معنای دیگر یقین، سکون نفس است؛ پس معنای پایه یقین، زوال شک است ولی دو نوع یقین داریم؛ یکی معرفتشناختی و دیگری روانشناختی که گاهی بین اینها خلط میکنیم. تصدیق چیزی که بر آن استدلال شده یقین معرفتشناختی است. در برخی موارد در قرآن گویی یقین امری اختیاری است که مؤید همین تصدیق است، ولی یقین در روانشناسی به معنای سکون ایمان در نفس است، یعنی شاید کسی پای دهها منبر بنشیند ولی به این یقین نرسد، درست مانند اینکه از کسی بخواهیم نصف شب به قبرستان برود و نترسد، با اینکه میدانیم مردگان توان بیرون آمدن از قبر را ندارند. در مورد حضرت ابراهیم در آیه ۷۵ سوره «انعام»؛ «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» آمده که از خدا خواست تا نحوه زنده شدن مردگان را به او نشان دهد تا به یقین قلبی برسد؛ پس لازم نیست که ایمان همه جا با یقین قلبی همراه باشد.
شاکر تصریح کرد: وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ، یعنی به ابراهیم ملکوت آسمان و زمین را نشان دادند تا جزء موقنین باشد؛ حال برای ما افراد عادی اگر به این مرحله نرسیدیم کافر هستیم؟ پس در آیاتی که مجازات را برای شککنندگان بیان کرده مراد این است که این افراد میدانند حق چیست و استدلال و برهان انبیاء را قبول دارند ولی باز لجاجت میکنند. البته برخی تصور میکنند هرچه میگویند دیگران هم باید بپذیرند، در حالی که باید اقناع مخاطب صورت بگیرد، بنابراین اطاعت در مسائل اجرایی است نه اعتقادی؛ مثلاً اگر ما سرباز جایی باشیم باید حرف فرمانده را گوش کنیم ولی اینکه آیا همه حرفهای او درست است، چنین چیزی نیست. گاهی طوری اسلام را تبلیغ میکنیم که جوان امروزی آن را نمیفهمد و برای او بیمعناست. وقتی استدلال برای نوع جوانان قانعکننده نیست، باید استدلال را قوی کنیم تا او قانع شود و ایمان بیاورد و لزوماً نباید به یقین ابراهیمی برسد تا بگوییم مؤمن است.
شک همراه با ریب کفرآمیز است
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: شک هم در قرآن در معانی دیگر به کار رفته است که باید آن را با توجه به همنشینها و جایگزینهای آن معنا کنیم؛ قرآن حتی در مورد پیامبر(ص) در آیه ۹۴ سوره «یونس»؛ «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» فرموده است که اگر درباره آنچه بر تو نازل میشود شک داری، برو از از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مى خواندند بپرس. حال ما اگر جوانی شک کند و سؤالی از برخی افراد بپرسد، میگوییم بیخود از او پرسیدی. فقط باید از ما که مجتهد هستیم بپرسی، بنابراین اگر بچهای شک کرد، نباید او را بترسانیم و بگوییم کافر شدهای.
شاکر بیان کرد: البته در برخی آیات شک به معنای کفر به کار رفته، ولی وقتی که ما میدانیم چیزی حق است اما به خاطر منافع حزبی و جناحی و مادی در آن مریه میکنیم. پس شک منفی معادل کفر همنشین واژه «مریب» است؛ ریب هم به معنای تهمت است؛ کفار میدانستند پیامبر رسول خداست و معجزه آورده ولی او را ساحر و مجنون و کاهن میدانستند.
دیدگاهتان را بنویسید