امین، امانت‌دار وقت شما...1403-09-01
اشتراک گذاری:

قصه کودکانه حدیث کسا

“یه روز حضرت زهرا(س)
مادر ما بچه ها
که خیلی مهربونه
تنها بود و نشسته بود تو خونه”

که یهوی دیدن تق و تق و تق در میزنن, حضرت زهرا (س) فرمودن:

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی (ع) سر میزنه”

اون کسی که پشت در بود فرمود:

“منم منم پیامبر (ص)
که اومدم پشت در
سلام بر دخترم
فاطمه اطهرم”

حضرت زهرا (س) جواب سلام پدر رو دادن و گفتن بفرمایید تو, بچه ها پیامبر بابای حضرت زهرا بودن.
پیامبر فرمودن:

“ای دختر عزیزم
مریضم و مریضم
یدونه عبا میاری
که رو سرم بذاری”

حضرت زهرا هم رفتن و یدونه عبا که مثل پتو بود اوردن و روی پیامبر انداختن, بچه ها عبا یه پارچه بزرگه که عرب ها روی دوششون می انداختن, مثل همین چیزی که روحانی ها رو دوششون می اندازن.
بچه ها اگر گفتید اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود.

( بعد از یکی دو بار تکرار این بیت, به بچه ها بگید هر جای قصه پرسیدم “اسم عباشون چی بود” باید بپرید بالا و بگید “کسا بود و کسا بود”)

یه کمی گذشت که حضرت زهرا (س) دیدن دوباره تق و تق و تق در میزنن.

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”

“کی بود? امام حسن (ع)
سرور هر مرد و زن”

بچه ها امام حسن که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:

“سلام مامان خوبم
مامان مهربونم”

حضرت زهرا هم در جواب گفتن:

“سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم”

امام حسن فرمودن:

“چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد?
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه”

بچه ها پیامبر, پدر بزرگ امام حسن بود, حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسن دادن.

“اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”

امام حسن رفتن پیش پیامبر گفتن:

“سلام ای مهربونم
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم”

پیامبر هم اجازه دادن و امام حسنم رفتن زیر عبا

” اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود”

یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”

“کی بود? امام حسین(ع)
عزیز و نور دو عین”

بچه ها امام حسین هم که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:

“سلام مامان خوبم
مامان مهربونم”

حضرت زهرا هم در جواب گفتن:

“سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم”

امام حسین فرمودن:

“چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد?
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه”

حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسین دادن.

“اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”

امام حسین رفتن پیش پیامبر گفتن:

“سلام ای مهربونم
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم”

پیامبر هم اجازه دادن و امام حسینم رفتن زیر عبا

” اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود”

یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”

“کی بود? امام علی(ع)
وصی بعد از نبی(ص)”

امام علی فرمودن:

“سلام حضرت زهرا
دختر رسول خدا”

حضرت زهرا هم در جواب گفتن:

“سلام امیر مومنین
سلام امام اولین”

بچه ها حضرت علی, همسر حضرت زهرا بودن, ایشون فرمودن:

“بوی خوش پیامبر
پر شده توی خونه
آیا رسول خدا
مهمون خونمونه?”

حضرت زهرا فرمودن بله, و جای پیامبر و دو تا پسرای حضرت علی و عبا رو نشونشون دادن, بچه ها

“اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”

حضرت علی رفتن پیش پیامبر و گفتن:

“سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا”

پیامبر هم اجازه دادن و امام علی هم رفتن زیر عبا, تا الان کیا نشستن زیر عبا, چند نفر بودن ?
“اسم عباشون چی بود? کسا بود و کسا بود.”

“خب بچه ها به نظرتون
دیگه کی مونده بود
که بره بشینه زیر عبا
پیش پیامبر خدا
آفرین بانو حضرت زهرا”

حضرت زهرا رفتن پیش پیامبر و دوباره سلام کردن و گفتن:

“سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا”

پیامبر فرمودن:

“سلام به تو دخترم
سلام پاره تنم
بیا تو هم بشین کنار ماها
تا که همه با هم بشیم
پنج تن آل عبا”

“بچه ها پنج تن آل عبا کیا بودن?
پیامبر و امام علی
حضرت زهرا
امام حسن و
امام حسین”

“اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود”

بچه ها بعد پیامبر دو سر عبا رو گرفتن و دست راستشون رو به طرف آسمون بلند کردن و برای کسانی که زیر عبا بودن و همه کسانی که اون ها رو دوست دارن دعا کردن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *