آمد اذان، آمد اذان
از روزن دیوار من
از گنبد نیلوفری
تا خلوت بسیار من
در هر نسیم بیطرف
روحم رها جانم وزان
مستی رسید از هرکجا
آمد اذان، آمد اذان
مست از تو شد جانم مگر
روی گل آواز تو بود
بیتابی پنهان من
از نغمۀ ساز تو بود
شور اذانم در گلو
مستی جانم در سبو
روحم پُر از آواز او
جسمم رها از هایوهو
بین من و تو پرده نیست
اینجا منم آنجا تویی
دنیا پُر از آواز تو
امشب منم فردا تویی
دیدگاهتان را بنویسید